محل تبلیغات شما
سلام. عملیات کربلای پنج شملچه بشدت مجروح شدم بنحوی که پای چپم سوراخ شده بودوهر دو استخوان آن شکسته بود.بچه ها به سختی به عقب منتقل ام کردند.در ماهشهر خانم پرستار مشغول پانسمان بود گازی را بتادینی کرد وبا پنس از یک طرف زخم وارد و از طرف دیگر خارج کرد.درد زیادی احساس کردم وگفتم مامان!خانم پرستار که تا ان موقع از بچه ها یا زهرا.یا مهدی و.شنیده بود با تعجب دست از کار کشید و گفت بله!!! گفتم درد داره، پرسید بچه کجائی. من ساده گفتم تهران .گفت پس بگو.فهمیدم خراب کردم

مجروحیت برادر فاتحی

خاطره ای از سردار فاتحی ( دیده بانی و صوت اذان)

خاطره از سردار فاتحی در خصوص شهیدان سید عباس جلادتی و شهید ابراهیم فرجپور

بچه ,ها ,خانم ,پرستار ,درد ,گفتم ,خانم پرستار ,بچه ها ,یا مهدی ,زهرا یا ,یا زهرا

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dreamy-land M&MSUBTITLE سلول های آبی مغز من ... CartoonLand Wiki نت سبز rasotypha راز بی کسان-محمدباقر انصاری نوحه سنتر-بروز ترین سایت دانلود مداحی شور جهان acerleibox vicgalicon